در ایده آل ترین و چشمگیرترین حالت، #مدیر_ارشد_داده #CDO یا #Chief_Data_Officer کمک می کند داده ها از اقلامی پرهزینه به دارایی هایی با ارزش تبدیل شده و کاربرد آنها از صرفا در عملیات به استفاده استراتژیکی تغییر یابد.
حجم عظیمی از اطلاعات وجود دارند که می توانند جهت سمت و سو دادن به کسب و کار یا تبدیل آن به یک کسب و کار کاملا جدید، تجزیه و تحلیل شده و مورد استفاده قرار گیرند و این در واقع همان جایی است که مدیر ارشد داده وارد عمل می شود.
آنچه واقعاً تغییر کرده است اینست که در حال حاضر بسیاری از منابع داده خارجی، منابع داده بدون ساختار و چیزهای زیاد دیگری هستند که می توانند برای ایجاد درک عمیق تر از داده ها کنار هم قرار گیرند و این خیلی فراتر از آن چیزی است که یک مدیر ارشد اطلاعات (CIO) روی آن تمرکز دارد.
برای مقایسه بین CDO و #CIO می توان گفت که نقش CIO #فناوری_اطلاعات محور است و CDO اغلب با آن همکاری می کند. گاها هر دو از سلسله مراتب سازمانی مشابه برخوردار هستند. هر چند اینکار جالب نیست ولی ترکیب این دو پست با هم نیز اشتباه است. حتی با وجود یک فرد بسیار شایسته و با سابقه به عنوان CIO، جنبه های خاص و تخصصی منحصر به فردی برای نقش CDO وجود خواهد داشت. در واقع، موثرترین تیم های مدیریتی سازمان ها دارای هر دو پست CIO و CDO می باشند که با یکدیگر در اجرای وظایف مرتبط بهم ولی متمایز همکاری نزدیکی دارند.
در حالی که هنگام کار با داده ها ناچارا درگیر فناوری می شویم ولی هدف تعیین شده برای CDO فناوری نیست و نقش آن کسب و کار محور است. هدف اساسی مدیر ارشد داده این است که با انجام تجزیه و تحلیل های کمی به بهتر شدن کسب و کار کمک نماید. یک CDO ایده آل برای ارتقای ارزش #کسب_و_کار تلاش می نماید.
مهارت های مدیر ارشد داده
اگر از CDO ها درباره مسئولیت های کاریشان سوالنماییم، با پاسخ های مختلفی مواجه می شویم که بستگی به صنعت، اندازه سازمان و #بلوغ_داده دارد. ولی درکل مهارت های کلیدی زیر برای شروع مطرح می باشند:
داشتن دید وسیع
اولین موضوع اینست که CDO یک نقش بسیار گسترده است. کسانی که آن را به عهده می گیرند باید بر طیف وسیعی از وظایف تمرکز داشته باشند و بتوانند جزئیات تاکتیکی روزمره را علاوه بر تصویر کلان استراتژیک سازمان مد نظر داشته باشند.
این وظیفه شامل نگاشت نیازهای داده ای سازمان به اهداف کلی کسب و کار جهت ایجاد ارزش، همچنین کار با همه بخش های سازمان جهت اطمینان از اینکه همه افراد در یک راستا عمل می کنند، می باشد.
داده های سازمان دارای یک چرخه عمر کامل هستند که اغلب به آن زنجیره ارزش داده (#data_value_chain) اطلاق می شود و به روش های مختلفی مراحل آن تشریح می گردند اما در کل بصورت زیر می باشند:
• کشف مجموعه داده های مدنظر و نحوه دسترسی به آن داده ها (هم از منظر حقوق دسترسی و هم از نظر فنی)
• ورود داده ها در انبار داده، که ممکن است نیاز به تبدیل قالب های مختلف فایل باشد
• پردازش داده ها برای تبدیل آن ها در صورت لزوم و اطمینان از در دسترس بودن فراداده های مناسب
• حفظ داده ها در یک بستر ذخیره سازی مناسب برای اشتراک گذاری و استفاده مجدد
• ادغام داده ها با سایر منابع داده برای ایجاد بینش های جدید با توجه به روابط بین مجموعه داده های متفاوت
• تجزیه و تحلیل داده ها برای درک الگوها و روابط بین آنها، پی بردن به نحوه استفاده از این بینش ها در عملیات ها
• نشر این بینش ها به دیگران در سازمان و ترغیب تصمیم گیرندگان برای بکارگیری اطلاعات
برخی از CDO ها نقش هماهنگ کننده قسمت های مختلف زنجیره ارزش داده با سایر بخش های کسب و کار را ایفا می کنند.
برقراری تعادل
دومین موضوع کلی اینست که CDO باید در پیدا کردن و حفظ تعادل بین استراتژی های ایده آل و مسائل عملی پیاده سازی ، مسائل بودجه ای کوتاه مدت و بلند مدت و تعیین اولویت های رقابتی بکوشد. برای نیل به این هدف به دیپلماسی قوی و توانایی همکاری با دیگران ضمن آموزش آنها در بکارگیری ابزارها، تکنیک ها و چشم اندازها نیاز می باشد.
تمرکز گرایی
سازمان های بزرگ از ده ها یا حتی صدها شرکت یا بخش های کوچکتر تشکیل شده اند که هر یک از اینها داده تولید می کنند. CDO مسئول در دسترس قرار دادن داده های قسمت های مختلف و قرار دادن آنها در یک مکان مرکزی و استاندارد کردن فرمت آنهاست طوریکه بتوان آنها را تجزیه و تحلیل کرده و حداکثر استفاده را از آنها نمود.
بااینکه همه سازمان ها اینکار را انجام نمی دهند، اما یک استدلال قوی برای متمرکز کردن داده ها وجود دارد: ارزش با خروج از وضعیت جزیره ای سنتی و ترکیب منابع داده مختلف برای بهتر شدن بینش بدست می آید.
متمرکز کردن مسائل اجرایی داده، باعث می شود CDO وقت آزاد بیشتری داشته باشد و بر استخراج ارزش از داده ها تمرکز نماید و به سازمان اجازه می دهد تا با انجام سرمایه گذاری لازم که مستقلا توسط هیچ یک از بخش های قدیمی انجام نمی گیرد، قفل ارزش داده ها را باز کند زیرا بازگشت سرمایه فقط برای کل سازمان حاصل خواهد شد.
اما مشکل این است که این نوع رویکرد هنوز نسبتا جدید است و فرایند تجمیع داده ها نیاز به کار زیادی دارد. اکثر شرکت های قدیمی نگاه خود به محصولات، خدمات و افراد را با توجه به داده های موجود در همان حوزه بهینه نموده اند. البته زمان، پول و نیروی انسانی زیادی برای تحول سیستم های قدیمی و ادغام داده های منابع مختلف داخلی باید صرف گردد. هنگام صحبت درباره داده ها، بکارگیری عبارت ادغام یا تجمیع از متمرکز کردن خیلی بهتر هستند. خیلی اوقات سیستم های از قبل موجود تولیدکننده داده، دست نخورده باقی می مانند. اما کار CDO فقط این نیست که داده ها را تجمیع نماید و شامل تمرکز بر نقش استراتژیک داده ها در سازمان نیز می گردد.
الویت بندی
اگر قرار است CDO پشتیبان اصلی اهداف کسب و کار باشد، پس باید در تعیین اولویت پروژه های داده محور پیش قدم باشد. ممکن است اینکار تا حدی به تخصیص منابع مربوط شود، اما به داشتن دید وسیعی از پروژه ها و اولویت بندی آنها در سازمان هم مربوط می باشد.
گاهی اوقات اولویت بندی بسادگی گوش دادن به معرفی پروژه ها در بخش های مختلف سازمان و ایجاد لیستی از پروژه هایی است که برای یک طرح باید اجرا شوند. اما می تواند مشکل تر هم باشد و به همان اندازه که برای کسب و کار سیاسی است، استراتژیک هم هست. انتخاب مناسب پروژه ها ضمن نشان دادن سودمندی و کارآیی ابزار و رویکرد انتخابی، به مدیریت در اجرای پروژه های بعدی کمک نموده و موفقیت های آینده سازمان را به همراه دارد.
تبلیغ کردن
یک تیم CDO خوب، یک واحد سازمانی جدید نیست که بسادگی افزوده شده و به همان شیوه های قدیمی کار را انجام دهد، مثلا فقط باعث افزایش ظرفیت گردد بلکه بیشتر شبیه ایجاد یک سیستم عصبی است که با تمام قسمت های دیگر ارگانیسم کارمی کند، اطلاعات را جمع آوری کند و سیگنال بازخور مناسب ارسال می نماید تا منتج به اقدام جمعی و تصمیم گیری بهتر گردد. یک سیستم عصبی از ماهیچه ساخته نشده است که فقط کار فیزیکی انجام دهد بلکه وظیفه آن آگاهی دادن و بهبود امور می باشد.
تیم CDO در مقایسه با بقیه تیم های سازمان بسیار کوچک است، بنابراین متقاعد کردن دیگران در سازمان که این شغل ارزش سرمایه گذاری دارد و سایر قسمت های سازمان مانند عضله می توانند کارهای سنگین را انجام دهند، برای موفقیت بسیار مهم است. CDO باید حامی رویکردهای داده محور بطور کلی و خصوصا در پروژه های مستقل باشد و باید از همکاران در سطوح مختلف سلسله مراتب سازمانی استفاده نماید. این امر به یک دید مناسب نیاز دارد.
چندین روش برای سازماندهی کارشناسان داده در یک شرکت وجود دارد: بصورت یک تیم اصلی که به CDO گزارش می دهند، بصورت افرادی از محل های مختلف کسب و کار که با هم همکاری می کنند یا بصورت متخصصین حوزه های کسب و کار که در واحدهای مختلف سازمان هستند.
بیشتر سازمان هایی که کارشناسان داده را برای اولین بار استخدام می کنند با مدل اول شروع کرده و به آرامی آنها را با سایر واحدهای کسب و کار ادغام می نمایند. در مراحل اولیه، اشراف به کار با چالش هایی همراه است، بنابراین نقش CDO به عنوان مبلغ و سفیر مخصوصا در آغاز کار حیاتی است. البته برای اینکه سفیر مفیدی باشد، باید بتواند با هر فردی به زبان خودش صحبت کند تا به هدف خود برسد. یک CDO ایده آل باید به هر دو جنبه مسائل کسب و کاری و فنی مسلط باشد، اما مهمتر از آن اینست که بتواند بین آنها نقش مترجم را بازی نماید.
برای یک CDO که باید با ذینفعان از همه قسمت های سازمان کار کند موفقیت تبلیغ با توانایی صحبت کردن به هر دو زبان حاصل می گردد، زبان صحبت با کسب و کار جهت درک مفاهیم که باعث سودآوری می شود و زبان صحبت هوشمندانه با تیم های فناوری.
تسهیل کردن
حتی با قانع نمودن همه افراد برای کار روی داده ها به روش های جدید، جهت امکان پذیر بودن آن، باید موانعی حذف شده و منابعی آزاد گردد. یک CDO ایده آل کسی است که باعث عملیات بهتر و کارآمدتر برای سایر بخش های سازمان گردد. مشخص نمودن منابع مورد نیاز برای کار با داده ها با توجه به اولویت ها، بخشی از کار CDO است.
علاوه بر هماهنگی بخش های مختلف، تسهیل اقدامات جهت ابزارهای جدید و پایین آوردن سطح وظایفی که از دیگران می خواهید انجام دهند، بخش دیگری از کار است.
یکی دیگر از روش های تسهیل اقدامات، به ویژه در بخش دولتی، مشارکت در سیاست گذاری هاست. بنابراین اگر در جایی تأثیر گسترده یک سیاست بر مسائل اقتصادی حس شود، منطقی است در آنجا تمرکز و صرف زمان بیشتری بعمل آید
#Data science
دیدگاه کاربران
0 دیدگاهشما هم دیدگاه خود را ارسال کنید